حالا که روزگار دل ما را شکست
با این سرکش مست دیگه چه میشه کرد
وقتی سرنوشت خودش اونه نوشت
با تقدیری که هست دیگه چه میشه کرد
شبتو سرای سینه دیونه داری کردم
توی این همه هیاهو خودم را یاری کردم
نشستم و نشستم آبرو داری کردم
به عشق دیدن تو لحظه شماری کردم
تو پیدا شدی تو سر نوشت مدیدم مسافر راه بهشتم
تو ی دفتر مهربونی دل اسم نازنین تو نوشتم
قلبم راپر از نور امید کن
عزیزم بیا عشق و رو سفید کن
عزیزم بیا عشق و رو سفید کن
حالا که روزگار دل ما راشکست....................
.................................................................
.................................................................
.................................................................
رو سفید کن..................................................
درباره
حمیرا ,