اولین خل میگفتی خائنی
گفتم چی میگی خله
کم تحمل بود
میگفت خائنی ،هم تاوانت شده
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود پا شدم و در رفتم
دومی هول بود ، میگفت حالا اسم بچمون رو چیکار کنیم
آخر ماه عیده ، هورا عروسی برگزار کنیم
چیزی نگفتم اما تو خودم سر رفتم
یه شب که خواب بود پاشدم و در رفتم