loading...

متن آهنگ,تکست آهنگ

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی نگفتم گفتنی هارو تو هم هرگز نپرسیدی شبی که شام ِ آخر بود به دست دوست خنجر بود میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود   چه جنگ نابرابری چه دستی و چه خنجری چه قصه ی

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی هارو تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام ِ آخر بود به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود

 

چه جنگ نابرابری چه دستی و چه خنجری
چه قصه ی محقری چه اول و چه آخری

 ♫♫♫

ندانستیم و دلبستیم نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایه ها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود به زیبایی رویا بود
نمیدیدیمو میرفتیم هزاران سایه با ما بود

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی هارو تو هم هرگز نپرسیدی

 ♫♫♫

در آن هنگامه ی تردید در آن بن بست بی اُمید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پَر پَر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب ِ آغاز تنهایی شب ِ پایان باور بود

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی هارو تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام ِ آخر بود به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نا برابر بود

چه جنگ نابرابری چه دستی و چه خنجری
چه قصه ی محقری چه اول و چه آخری..

درباره داریوش ,
نظرات (0) تاریخ : سه شنبه 18 فروردین 1394 زمان : 23:41 بازدید : 249 نویسنده : admin
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات
  • الف

  • ب

  • پ

  • ت

  • ج

  • چ

  • ح

  • خ

  • د

  • ر

  • ز

  • س

  • ش

  • ص

  • ط

  • ع

  • غ

  • ف

  • ق

  • ک

  • گ

  • ل

  • م

  • ن

  • و

  • ه

  • ی

  • گروه

  • سایر موضوعات

  • کدهای اختصاصی