loading...

متن آهنگ,تکست آهنگ

الهی بمیری که دیگر بدونم کجاییبدونم ز عالم جداییالهی بمیرینخنده به چشمت نگاهینمونه نگاهت به راهینخنده به چشمت نگاهینمونه نگاهت به راهینگیری تو جامی ز هر دستیننوشی می از دست هر مستیتا نمونه درون دل

الهی بمیری که دیگر بدونم کجایی
بدونم ز عالم جدایی
الهی بمیری
نخنده به چشمت نگاهی
نمونه نگاهت به راهی
نخنده به چشمت نگاهی
نمونه نگاهت به راهی
نگیری تو جامی ز هر دستی
ننوشی می از دست هر مستی

تا نمونه درون دل دگر هوسی
تا نریزه به پایت سرشت کسی
تا نبینی دگر گریه های مرا
تا ندونه کسی ماجرای مرا
الهی بمیری


این منم که هرگز نمیبرم
از دلم خیال تو را دری
کی دهم غمت را به عالمی آآآه
این منم که دیوونه ی توام
با دلی که رسوای عالمه
خون و تار و پودش پر از غمه آه
الهی بمیری
که دیگر بدونم کجایی
بدونم ز عالم جدایی
الهی بمیری
الهی بمیری
الهی بمیری
الهی بمیری

آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت

دور از رخ تو دم به دم از گوشه ی چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم چو آمد شب هجران
در درد بماندیم چو از دست دوا رفت

نفرین خدا بر من اگر باز بسوزم
پروانه صفت در دل آتشکده عشق

نفرین خدا بر من اگر باز بسوزم
پروانه صفت در دل آتشکده عشق

نفرین خدا بر من اگر قصه بگویم
از این دل دیوانه سودازده عشق
وای وای جان آآآآ ای وای

نفرین خدا بر من اگر رو به تو آرم
گر رشته جان بگسلد از حسرت دوری

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

نفرین خدا بر من اگر باز دوباره
نفرین خدا بر من اگر باز دوباره
گویم سخنی زین همه اندوه
صبوری آآآ

دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت

آآآ وای نفرین خدا بر من اگر را ه تو پویم
نفرین خدا بر من اگر نام تو گویم
آآآ وای جان آآآ ای وای

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که درد تو ز قانون شفا رفت

نفرین خدا بر من اگر راه تو پویم
نفرین خدا بر من اگر نام تو گویم

نفرین خدا بر من اگر
نفرین خدا بر من اگر از دل رسوا
نفرین خدا بر من اگر از دل رسوا
نام تو و یاد تو و مهر تو نشویم
نام تو و یاد تو و مهر تو نشویم

دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که درد تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند از دار فنا رفت

الهی بمیری که دیگر بدونم کجایی
بدونم ز عالم جدایی
الهی بمیری
نخنده به چشمت نگاهی
نمونه نگاهت به راهی
نخنده به چشمت نگاهی
نمونه نگاهت به راهی
نگیری تو جامی ز هر دستی
ننوشی می از دست هر مستی

تا نمونه درون دل دگر هوسی
تا نریزه به پایت سرشت کسی
تا نبینی دگر گریه های مرا
تا ندونه کسی ماجرای مرا
الهی بمیری

این منم که هرگز نمیبرم
از دلم خیال تو را دری
کی دهم غمت را به عالمی آآآه
این منم که دیوونه ی توام
با دلی که رسوای عالمه
خون و تار و پودش پر از غمه آه
الهی بمیری
که دیگر بدونم کجایی
بدونم ز عالم جدایی
الهی بمیری
الهی بمیری
الهی بمیری
الهی بمیری

 


درباره حمیرا ,
نظرات (0) تاریخ : پنجشنبه 11 تیر 1394 زمان : 2:08 بازدید : 703 نویسنده : admin
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات
  • الف

  • ب

  • پ

  • ت

  • ج

  • چ

  • ح

  • خ

  • د

  • ر

  • ز

  • س

  • ش

  • ص

  • ط

  • ع

  • غ

  • ف

  • ق

  • ک

  • گ

  • ل

  • م

  • ن

  • و

  • ه

  • ی

  • گروه

  • سایر موضوعات

  • کدهای اختصاصی