بی بهونه پشت پنجره نشستم
دل به دیدن دوباره ی تو بستم
همه کوچه های شهرو گشتم اما
دیگه از روزای بی تو خستم
میبینی که رد پام تو برفا پیداست
دل ِ من تو زندگیش تنها تو رو خواست
میبینی که آدمای شهر به طعنه
میگن اونی که شکسته بازم اینجاست
همدمی نداره اونکه عاشقت بود
اونکه خیسیِ چشماش به خاطرت بود
خیره مونده تو جاده های بی تو
بیا نشکن دلی رو با دلت بود
همدمی نداره اونکه عاشقت بود
اونکه خیسیِ چشماش به خاطرت بود
خیره مونده تو جاده های بی تو
بیا نشکن دلی رو با دلت بود